ابو بصير گويد:
در سال وفات امام صادق عليه السلام خدمت موسى بن جعفر عليه السلام رسيدم و عرضكردم قربانت، چرا شما گوسفندى كشتيد، در صورتى كه فلانى شتر كشت؟ فرمود: اى ابا محمد؟ همانا نوح عليه السلام در كشتى نشست و هر چه خدا خواهد در كشتى بود (انسان و حيوان و متاع بسيارى بود) و كشتى مأموريت داشت و گرد خانه كعبه طواف كرد و همان طواف نساء بود و نوح عليه السلام كشتى را بخود واگذاشته بود خداى عز و جل بكوهها وحى فرمود: كه من كشتى بندهام نوح را روى يكى از شما مينهم، كوهها گردن كشيدند و سرافرازى كردند، ولى كوه جودى فروتنى كرد، و آن كوهى است نزد شما، پس كشتى سينه بر آن كوه گذاشت.
آن هنگام نوح عليه السلام بلغت سريانى فرمود:
يا مارى اتقن
يعنى پروردگارا اصلاح كن.
راوى گويد: من گمان كردم كه موسى بن جعفر عليه السلام بخود كنايه زد (يعنى مقصودش اين بود كه من هم از كشتن گوسفند قصدم تواضع براى خدا بود. چنانچه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله هم دوغ مخلوط بعسل را براى تواضع نياشاميد).
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 189