یکی از مواردی که اینها باز دیدند که اگر اینها قدرت پیدا کنند نمیگذارند آنها کارهای خودشان را بکنند، دانشگاههای ما بود. اینها دانشگاهها را با هر قدرتی که داشتند عقب نگه میداشتند؛ نمیگذاشتند که اساتید ما درست بچههای ما را تعلیم کنند، نمیگذاشتند که بچهها تعلیماتشان درست بشود. این هم برای این بود که میدیدند که اگر دانشگاه به طور صحیح عمل کند، مستقل باشد، بعد که این جوانها از دانشگاه بیرون بیایند ضد استعمار بیرون میآیند. این هم یک نقشهای بود که اینها کشیده بودند. روی هم رفته برای رسیدن به آمال خودشان دانشگاه را در مقابل دین قرار دادند، دین را در مقابل دانشگاه قرار دادند؛ یعنی علما را مقابل دانشگاهیها قرار دادند، دانشگاهیها را مقابل علما. سالهای طولانی میگذرد که روابط ما بین ما و شما نیست. و این برای این است که تعلیمات آنها از اول اینطور بوده است که این جور وضع را موجود کنند که ما و شما را از هم جدا کنند.
و شما آن آیه اول را که خوانده اید، حالا بخوانید آن آیه اول را.
[نماینده حضار: «بسم الله الرحمن الرحیم.]
وَاذْکرُوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکمْ اذْ کنْتُمْ … ( سوره آل عمران، آیه 103).
همین آیه شریفه را شما باید مدنظر قرار بدهید که ما با هم به جنگ - تقریباً باید گفت- بودیم در این مدت؛ و خداوند به ما منت گذاشت که ما همه با هم برادر شدیم. الآن باید حفظ این برادری را ما بکنیم. شما به ما نظر سالم داشته باشید، ما به شما نظر سالم داشته باشیم. همه ما برادر هستیم، همه ما اهل یک دین هستیم، اهل یک کتاب هستیم، اهل یک ملت هستیم.
منبع: خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج6، ص 160.