امام باقر عليه السلام فرمود:
چون امير المؤمنين عليه السلام بعزم بصره بيرون رفت، در ربذه (كه مولد و مدفن ابى ذر غفاريست)
فرود آمد، مردى از قبيله محارب خدمتش آمد و عرضكرد: يا امير المؤمنين من از قبيله خود غرامتى را بعهده گرفتم و چون از برخى
از آنها تقاضاى مواسات و كمك كردم از سختى و تهيدستى دم زدند. اى امير مؤمنان بايشان امر فرما كمك كنند و وادارشان كن با
من مواسات كنند.
فرمود: آنها كجايند؟ عرضكرد: دستهئى از آنها آنجايند كه ميبينى، حضرت مركب خود را بسرعت هر چه تمامتر بحركت آورد و مركب
مانند شتر مرغ ميرفت. جماعتى از اصحاب كه پيش را گرفتند بسختى و كندى باو رسيدند.
حضرت بآنها رسيده بر آنها سلام كرد و پرسيد چرا با رفيق خود مواسات نميكنند؟ آنها از او، و او از آنها شكايت كردند، تا امير المؤمنين
عليه السلام فرمود: هر كسى بايد با فاميل خود پيوست داشته باشد زيرا ايشان باحسان و دستگيرى مالى او از ديگران سزاوارترند، و هر
فاميلى بايد با كسان خود پيوست داشته باشد، اگر روزگار بزمينشان زند، و از آنها پشت بگرداند، زيرا كسانى كه با يك ديگر پيوست دارند
و بذل و بخشش ميكنند، پاداش يافته و آنهائى كه از هم ببرند و بهم پشت كنند، سنگينبارند، سپس مركب خود را برانگيخت و فرمود: برو .
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 224