خداوند را شاکر هستیم که به ما توفیق داد امروز در خدمت شما هستیم همچنین امام جمعه محترم و اساتید گرامی
بسم الله الرحمن الرحیم
صلوات نثار روح امام و شهدا که این جلسات به برکت خون این هاست.
تمام بزرگان دین مخصوصا این بانو همه برای اسلام زحمت کشیدند و همیشه دغدغه دین داشتند.
انسان های بزرگ برای رسیدن به کمال ابعاد زیادی دارند. ایشان از نظر علمی ابعاد وجودی بزرگی دارند یکی بعد علمی ایشان است و یکی موقعیت زمانی آن هاست یکی موقعیت خانوادگی و یکی هم بعد و موقعیت زن بودن ایشان است.
اگر خواهران می خواستند در جهت علمی و دینی حرکت کنند خیلی بر ایشان سخت بود. خودم هم یکی از آن ها هستم با چه زحمتی درس می خواندم حتی اگر می خواستم سخنرانی داشته باشیم.
اما الان سفره های گسترده ای که ایجاد شده پهن شده به برکت رهبر کبیر و خون شهیدان است. بانو امین خیلی دغدغه اجتماع را داشتندو همچنین دغدغه درس. خانواده ی بانو امین ثروتمند بودند و در اصفهان افراد ثروتمند به نام به اندازه ی پنج خانواده بودند که یکی از این خانواده ها پدر بانو بودند. ایشان در سن 15 یا 13 با پسر عمو ازدواج کردند که از لحاظ ثروت در حد ایشان بودند. شوهر داری و اطاعت از شوهر تا 20 ساگی فرزندان متعددی آوردند.
بانو از 4 یا 5 سلگی عشق به فراگیری معارف دین در وجودشان به وجود آمد. ایشان می گفت که پر و مادر من نگذاشتند که فطرتم آلوده شود و فطرتم را سالم نگه داشتند.
در زمانی که درس خواندن مطرح نبود بانو درس حوزوی می خواندند. بانو می فرماید: وقتی پای سخنرانی می نشستم وقتی دیگران مشغول تفریح بودند عشم وعظ و خطابه بود. می گفت گمشده ای داشتم که دروس حوزوی بود. شروع به مطالعه و درس و بچه داری هم می کردند…ایشان هیچ چیز از نظر زندگی کم نمی گذاشتند. بانوی هما یونی که به ایشان نزدیک بودند می گویند که ایشان چقدر زیبا زندگی را اداره می کردند. موقعیت شوهر و اطاعت از شوهر.
ایشان هم خانه داری، هم فرزند داری و شهر داری می کردند و به چه در جه ای می رسند.
ایشان به شهود هایی و الهاماتی از طرف خداوند رسیدند که که گاه در بیداری بود و گاه در خواب. در سی سالگی به درجات بلند عرفانی رسیدند؛ که برای همگان قدرت رسیدن به آن ممکن نیست. در 40 سالگی به مقام اجتهاد می رسند و کتاب اربعین هاشمی را می نویسیند و نظر علما را بیان می کند و به صراحت بعضی را رد می کند. نظرات عرفانیش لطیف است و به دل می نشیند. زمانی که این کتاب را می نویسد حتی شوهرش هم اطلاع نداشت که این کتاب را نوشته در صورتی که خیلی از علماء این کتاب را مورد تحسین قرار دادند و دربارهی آن اشعاری را ایراد کردند. اصلا اهل مطرح کردن خودشان نبودند و فقط بین خودشان و خدا کار هایشان مطرح بود. هنگامی که در کتابهایش خودش را مورد خطاب قرار می دهد لفظ ذره ای از ذریه ی بتول نام می برد؛ و این نشان از تواضع و کوچکی است که در خودش احساس می کند. ما طلاب باید از خود خدا بخواهیم که نورش را به قلب ما بتاباند آن وقت پرده برداشته و به عرفان الهی رسیم.
ما طلبه های چقدر باید بدویم به سطح 3 و 4 برسیم تا فقیه شویم و خودمان استنباط کنیم. ایشان خودشان استنباط می کردند و علمای نجف نظرشان می دادند. خانمی که در خانه بود و شوهر داری و بچه داری هم می کرد. بعضی گفتند 8 وبعضی هم گفتند 12 تا.
دخترم که عشقش تمام وجودم را گرفت دیدم خدا او را از من گرفت فهمیدم خدا می خواهد قلبم را از محبت خودش پر شود.
هنگامی که سه روز از فوت دخترش می گذردبه استاد پیغام می دهد که چرا آقا نیامده استاد گفتند بانو شما که عزادار بودید ایشان می گویند که امانت خدا بوده و خداد او را از من باز پس گرفته است.
خانم قلمکاریان فرمود: من در 15 سالگی خدمت ایشان رسیدم. آن زمان ایشان روز های چهار شنبه قرآن را تفسیر می کردند. اینقدر در سن 50 یا 60 سالگی قرآن را خوب تفسیر می کردند که جذبه کلامشان همه را فرا می گرفت من جوان بودم ولی بقیه ی مستمعین هم طاقت نداشتند تا چهار شنبه آینده برسد و بتوانند شرکت کنند در جلسه ی تفسیر…
چقدر خانم ها درگیر می شوند که نمی شود ولی ایشان زندگی اش آب از آب تکان نمی خورد. شوهرش تاجر بود از مسافرت که می آمد ایشان اصرار داشت که کار های شوهرش را خودش انجام دهد. بالاترین نگاه خدا و بالاترین ثواب خدا به کار در خانه ی زن است. به نظر ایشان سیر و سلوک زن از خانه و خدمت به خانه شروع می شود.
کتاب هایش هم به زبان عربی هست م به زبان فارسی، اگر بخواهید کتابی بنویسید که علمی باشد چند کتاب عربی می توانید بنویسید؟
کتاب علمی آن هم به زبان عربی نوشتند که همه علما را به تحسین وا داشته…
کتابهای فارسی: تفسیر معاد یا سیروسلوک، اینقدر قلمشان روان است که انسان با لذت آنها را می خواند.
عروسشان کسی نبود که در جهت خودشان باشد ملازم با ایشان بود.
بانو قلمکاریان: بعضی می گویند بانوی اصفهانی، بانوی ایرانی که نه بانوی جهانی بودند، بعضی از خارج سراغ می گرفتند ومی گفتند پیغمبری در ایران هست که می خواهیم سراغشان بیاییم.
ایشان از لحاظ علمی هم رتبه علامه طباطبایی بودند به علاوه بُعد زن بودن ایشان بود که وظایف دیگری هم داشت.
بانو امین: زمانی که حائری شیرازی را گرفته بودند ومرا تازیانه می زدند زیر لب گفتم خدایا تو می دانی، زندانبان گفت: چه می گویی؟ فکر کرد بد و بیراه به او می گوید، گفت من دارم می گویم خدایا تو میبینی، زندانبان تحول در او ایجاد شد.
علامه آیت الله شهید مطهری، خدمت ایشان رسیدند وسوالاتی را مطرح کردند وایشان جواب دادند: شهید مطهری گفت: ما بلند شیم بریم ما کسی نیستیم که در مقابل ایشان باشیم، ما می توانیم پیرو راه این بزرگوار باشیم ولی نمی توانیم به حد ایشان برسیم.
بانو قلمکاریان: من اصرار دارم این را بگویم که غرور ما رانگیرد.
در جامعه امروز عرفان هایی پیدا شده که می خواهند به جهتی ببرند ولی آن زمان هم می ترسیدند درس عرفان باشد. در ان زمان ایشان اصرار داشتند که باید بحث های عرفانی توسعه داشته باشد که انسان های ضعیف هم توانایی آن را دارند که به جایی برسند.
ایشان می گفت افاضات علمی به من می شد که مسبوق به امور فکریه نبود، می گفت خدا به من افاضه می کرد وکار به امور کسبیه نداشت.
شکر خدا کرده باشم (فاما بنعمه ربک فحدِّث) رابیان کرده باشم. خیلی کم هستند افرادی که دنبال تحصیل معرفت خدا باشند. ما باید جا بیندازیم که:1. شریعت (آداب دینی) 2. طریقت (از طریق شریعت به طریقت می رسیم).
در جامعه حرف هایی گذاشتند که جوان پسند هم هستند.
یک دلیل دیگر، دلیلی که نفحات والهامات را بیان کردم می خواستم تشدید کنم عرفان الهی را برای سلوک الهی. در آن زمان از حضرت آقا پرسیدیم چه تفسیری بخوانیم؟
گفتند: تفسیر بانو امین را بخوانید که عرفانی است. ایشان کلامشان در زن ها اثر می کرد. یک وقت فکر نکنید که معرفت خدا منحصر در نبی است. در رسول الله هم هست، همه می توانند از این نور الهی استفاده کنند که قرآن هم می فرماید:
هر گودالی به اندازه وسعتش آب می گیرد. سعی وجودی انسان ها همین است، این نیست که اصلا نباشد، هرکسی به اندازه خودش است.
در جامعه ما همه افسرده شدند ونمی دانند چکار کنند؟ ایشان می گوید: نه این ظنِّ فاسدی که یکی می گوید من نمی توانم، او نمی تواند، ارتباطش با خدا باید باشد.
علامه فرمودند: خدایا تو میبینی ومن با تو معامله می کنم. مقام معرفت مختص رسول الله (صلی الله علیه وآله وسلم) است که انسان های کاملی هستند.
خداوند: هستی معنا نداشت بدون وجود رسول خدا (صل الله علیه وآله وسلم). حالا شما در چه حوزه زیبایی درس می خوانید.
بانو امین: اینقدر تنها بودم که هیچ رفیق که حرفم را با او بزنم نداشتم ئ خانواده شوهر وفامیل وجامعه مرا درک نمی کردند. بی حجابی مستعمره انگلیس بود.
تکیه کلامتان باشد درباره بانو؛ من تابع انبیا واوصیا هستم واولیای آنها.
کسانی که به بانو نسبت (متصوفه) می دهند، من در زمانی زندگی کردم که نوشتار قرآن رسم بود ودر دین حرفش بود. ایشان اصرار دارند که من به دنبال عرفان های کاذب نبودم. من از تمام مردم ضعیف تر هستم حتی از مورچه ومگس هم ضعیف تر هستم.
مورچه ومگس خانه وخوراکشان را خودشان تهیه می کنند من این راهم ندارم هرچه دازم از لطف خدا دارم من اینها را گفتم که دیگران هم بدانند میتوانند به درجات عالی برسند
مقام علمی بانو: در مقام اجتمایی وخانوادگی بان به ثروتمندی خودشان اعتنایی نمی کردند یا هیچوقت نفهمیدم که ایشان مسافرت بروند لذت های معنوی ایشان این بود که روزهای عرفه را می رفتند قم.
روز عید قربان؛ اگر چه قبلا هم تسبیح موجودات وسجده موجودات را می شنیدند یعنی اینها در اطاعت حق هستند لا موثِّر فی الوجود الا الله.
درس حکمت: تمام عالم به هم متصل است با اینکه در عمق وجودشان اثر کرده بود وبه ما می فهماند آنچه از کلام ایشان روی ما اثر کرده، توحید وفقر الی الله بود.
اگر بخواهیم به جایی برسیم باید از مقام فقر برسیم؛ (الفقرُ فخری)، به دنیا وتجملات وابسته نباشید، اگر کسی احساس کبریایی کرد تا در دنیا زمین نخورد از دنیا نمی رود.
مشکلات جامعه ما این است که اول توحید خدا را به مردم القا کنید.
همایونی، از استادشان با عشق وگریه حرف می زد هروقت می خواستند از او تقدیر کنند می گفت از من چیزی نگویید فقط از استادم بگویید.
در این زمینه حرف زیاد است ان شاالله که صحبت های من مفید باشد و اثر گذار باشیم .در زمینه تبلیغ دین فقط احساس وظیفه بوده است.
اللهم صل علی محمد و آل محمد.