جنگی که بود؛ جنگی که هست
آن روزها که دسته دسته تابوت برادران ما از جبهه برمیگشت، ضدانقلاب های مذهبی در خیمههای نخوت خود زیارت عاشورا و دعای توسل و ندبه را بهانه کرده بودند و در پایان هر روضه و گریه و توسل خویش، کسانی را نفرین میکردند که مانع ظهور آقا شدهاند؛ کسانی را که دین را از خلوص و معنویت و نزاهت خود دور کرده و به شائبه سیاست و دنیاطلبی آلودهاند. کسانی را که حاضر نیستند قبول کنند حکومت قبل از ظهور آقا باطل است.
آن روزها که در جبهه هر زیارت عاشورا مقدمه عملیاتی بود که خون قلب بسیجیها را به خود میخواند، ضد انقلابهای مذهبی هزار هزار بار ذکر گفتند و توسل پیدا کردند و اشک ریختند و خون از دماغ هیچکدامشان نیامد.
ضد انقلابهای مذهبی دوست داشتند برای حسینی گریه کنند که به تاریخ پیوسته است و به حماسهای دخیل ببندند که تمام شده باشد.
حسین زنده برای آنها خطرناک بود؛ همانگونه که برای اهل کوفه. ممکن بود از حنجر چنین حسینی هر لحظه ندای “هل من ناصی ینصرنی” فوران کند.
و این روزها چه بسیار ضد انقلابهای انقلابی که میخواهند همان بلایی را که ضد انقلابهای مذهبی بر سر بزرگترین حماسه تاریخ آوردند، درباره پژواک ایرانی آن که “هشت سال دفاع مقدس” مینامندش تکرار کنند.
میخواهند در سوگ “جنگی که بود"، “جنگی که هست” را بپوشانند و به دست فراموشی بسپارند.
حاضرند تا دلتان بخواهد برای “جنگی که بود” نوحه سرایی کنند و به یاد شهدایش اشک بریزند؛ به شرط آنکه در همان تاریخ و جغرافیا باقی بماند و پایش را از گلیمش درازتر نکند.
جنگی دوستداشتنی که میتوان از آن خاطرههای راست و دروغ تعریف کرد. میتوان برایش جلوی انواع و اقسام دوربینها و میکروفنها آه کشید. جنگی برای صلح. جنگی برای دفاع از وطن. جنگی درازتر از جنگ ویتنام یا کره یا کوبا.
جلیلی، وحید، شهدا برا یچه افقی جنگیدند، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، ص 7