دیروز افطاری دعوت بودیم، نیم ساعتی به اذان مانده رفتیم دم در خونه صاحب مجلس، اما در نزدیم ، دیدم هنوز از مهمونا کسی نیومده، گفتم: یه سری به یکی از آشنایان که همون نزدیکی ها بود و خودش هم جزء مهمان ها بود میزنیم و باهم میایم.
خلاصه سرزده یه سری زدیم و داخل که شدیم دیدیم زن و شوهر حال مساعدی ندارن. بعد از چند دقیقه سر صحبت رو باز کردن که مراسم افطاری گرفتیم واسه خانواده ها و خانواده آقا یکیشون جای دیگه دعوت داشته و مجبور شدن تاریخ رو عوض کنن. اما از شانس بدشون همون شبی که برای اونا برنامه گذاشتن برادر خانم، اونا رو دعوت کرده و خلاصه مراسم ها با هم تداخل کردن.حالا خانم اصرار داره که باز هم تاریخ مراسم رو برای خانواده شوهرش عوض کنن که بتونه تو مراسم افطاری برادرش شرکت کنه اما شوهرش میگفت : من چند بار یه برنامه رو عوض کنم خوبیت نداره. مراسم رو اول من گرفتم داداش شما مراسمش رو عقب بندازه.القصه، خانم هم اصرار که شما خواهرتون رو به من ترجیح میدین و….
و این شده بود که تمام روز با دهان روزه با هم جر و بحث کرده بودن. کلی حرف زدیم تا اونا رو راضی به مصالحه کنیم ولی اذان رو گفتن و هیچ کدوم از موضع خودشون کوتاه نیومدن. ما که رفتیم به نماز و بعد هم مراسمی که دعوت بودیم، که اونا هم با ما رسیدن .اما بعد از افطار حال اون آقا بد شد و درد سرتون ندم که معلوم شد بعد از رفتن ما تازه دعوا بالا گرفته و به شکستن ظروف منزل هم رسیده!!!!!!!!
اما چیزیکه منو عذاب میداد این بود که ما توی این ماه دنبال ثواب هستیم، آیا ارزششو داره که سر ثواب کردن کباب بشیم ؟؟؟؟؟
آیا این همه اختلاف و درگیری بین یه زن و شوهر سر یه افطاری دادن خداپسندانس؟؟؟؟؟؟
به کجا چنین شتابان؟؟؟؟!!!!!!!