صفوان جمال گويد: خدمت امام صادق عليه السّلام نشسته بودم كه مردى از اهل مكه بنام ميمون در آمد
و از نداشتن كرايه شكايت كرد، حضرت بمن فرمود: برخيز و برادرت را يارى كن، من برخاستم و همراه او شدم
تا خدا كرايه او را فراهم ساخت، سپس بمكان خود برگشتم.
امام صادق عليه السّلام فرمود: براى حاجت برادرت چه كردى؟ عرضكردم: پدر و مادر بقربانت، خدا آن را روا كرد،
حضرت ابتداء فرمود: همانا اگر برادر مسلمانت را يارى كنى، نزد من از طواف يك هفته هفت شوط بهتر است،
سپس فرمود. مردى نزد حسن بن على عليهما السّلام آمد و عرضكرد:
پدر و مادرم بقربانت، مرا بقضاء حاجتى يارى كن، حضرت نعلين پوشيد و همراه او شد، در بيان راه حسين
صلوات اللَّه عليه را ديد كه بنماز ايستاده است، امام حسن عليه السّلام بآن مرد فرمود: چرا از ابى عبد اللَّه
(حسين بن على عليه السّلام) براى قضاء حاجتت كمك نخواستى؟ عرضكرد: پدر و مادرم بقربانت اين كار را
كردم، اعتكافش را يادآور شد، امام حسن عليه السّلام فرمود: همانا اگر او ترا يارى ميكرد از اعتكاف يك
ماهش بهتر بود.
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 285
شرح
- اگر اشكال شود كه چرا امام حسين عليه السّلام او را بقضاء و حاجتش يارى نكرد، چهار جواب ميتوان گفت:
اول- ممكن است امام حسين عليه السّلام عذر شرعى ديگرى غير از اعتكاف داشته و بآن مرد اظهار نفرموده است.
دوم- استبعادى ندارد كه هر امامى پيش از امامتش علمش از امام زمان خود كمتر باشد يا آنچه را ثوابش كمتر است انتخاب كند.
سوم- امام حسين عليه السّلام ميخواست ثواب اين عمل را به برادرش امام حسن عليه السّلام رساند.
چهارم- ممكن است شخص ديگرى بآن مرد گفته باشد: امام حسين عليه السّلام در حال اعتكافست مرآت ج 2 ص 186.