بدانكه بيست و سه امر به آب نوشيدن تعلّق دارد: يك امر واجب، و سيزده امر سنّت، و يك امر حرام، و هشت امر مكروه.
امّا يك امر واجب:
گردانيدن [1] دهن از موضع طلا و نقره اگر ظرف نقرهكوب يا طلاكوب باشد، چنانچه مذكور شد.
امّا سيزده امر سنّت:
اوّل آنكه: در وقت آب خوردن اين دعا بخواند: «الْحَمْدُللّٰهِ مُنَزِّلِ الْمٰآءِ مِنَ السَّمٰآءِ، وَمُصَرِّفِ الْامْرِ كَيْفَ يَشٰآءُ، بِسْمِ اللّٰهِ خَيْرِ الْاسْمٰآءِ».
دوم آنكه: بعد از آب خوردن اين دعا بخواند: «الْحَمْدُللّٰهِ الَّذٖيْ سَقٰانٖيْ مٰآءً عَذْبًا وَلَمْ يَجْعَلْهُ مِلْحًا اجٰاجًا بِذُنُوبٖيْ، الْحَمْدُللّٰهِ الَّذٖيْ سَقٰانٖيْ فَارْوٰانٖيْ وَاعْطٰانٖيْ فَارْضٰانٖيْ وَعٰافٰانٖيْ وَكَفٰانٖيْ، اللّٰهُمَّ اجْعَلْنٖيْ مِمَّنْ تُسْقٖيْهِ فِي الْمَعٰادِ مِنْ حَوْضِ مُحَمَّدٍ صلى الله عليه و آله و سلم وَتُسْعِدُهُ بِمُرٰافَقَتِهٖ بِرَحْمَتِكَ يٰا ارْحَمَ الرّٰاحِمٖيْنَ».
سوم آنكه: آب را بمكد.
چهارم آنكه: آب را به هردو دست بنوشد.
پنجم آنكه: به سه نفس بنوشد اگر آب دهنده غلام باشد.
ششم آنكه: به يك نفس بنوشد اگر آب دهنده آزاد باشد.
هفتم آنكه: آب بسيار ننوشد، چه بسيار نوشيدن آب مادۀ جميع مرضهاست.
هشتم آنكه: از نزديك دستۀ كوزه و از موضع شكسته آب ننوشد.
نهم آنكه: در وقت آب نوشيدن حضرت امام حسين عليه السلام را ياد نمايد و صلوات فرستد و قاتلان او را لعن كند، چه اگر آن حضرت را ياد نمايد و بر قاتلان او لعن فرستد صد هزار حسنه در ديوان اعمال او ثبت مىشود، و صد هزار گناه از ديوان اعمال او محو مىشود، و صد هزار درجۀ بلند او را روزى مىگردد.
دهم آنكه: آبىكه از ناودان خانۀ كعبه فرود آيد نوشيدن، چه سبب شفاى مرضها در آن است.
يازدهم: آب زمزم نوشيدن، چه در آن شفاى مرضهاست.
دوازدهم: آب باران نوشيدن، چه سبب شفاى امراض است.
سيزدهم: هديه بردن آب زمزم به شهرها.
و امّا يك امر حرام:
و آن در ظرف طلا و نقره آب نوشيدن است.
و امّا هشت امر مكروه:
اوّل: آب نيل مصر نوشيدن، چه در حديث آمده: كه دل را مىميراند «1».
دوم آنكه: به يك نفس آب نوشيدن اگر آب دهنده غلام باشد.
سوم آنكه: به سه نفس آب نوشيدن اگر آب دهنده آزاد باشد.
چهارم: به يك بار سر كشيدن و فرو بردن آب، چه آن باعث مرض كباد مىشود و آن مرضى است در جگر.
پنجم: ايستاده آب نوشيدن.
ششم آنكه: از نزديك دسته كوزه، و از موضع شكسته آب نوشيدن.
هفتم: بسيار آب نوشيدن.
هشتم: تگرگ خوردن.
جامع عباسى و تكميل آن .ص: -780-779