امام باقر عليه السّلام از عبد اللَّه بن عباس و جابر بن عبد اللَّه كه در جنگ بدر واحد و بيعت شجره شركت داشت و در نزد رسول خدا امتيازى كسب كرده بود و از دوستان امير المؤمنين عليه السّلام بشمار مىرفت روايت مىكند كه او گفت:
يكى از روزها رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله در مسجد نشسته بود و گروهى از اصحاب مانند ابو بكر و عمر و ابو عبيده و عثمان و عبد الرحمن و دو نفر هم از قراء صحابه حضور داشتند، يكى از آن دو عبد اللَّه بن ام عبد از مهاجران و ديگرى ابى بن كعب انصارى بود كه هر دو هم از شركتكنندگان در جنگ بدر بودند.
در اين هنگام شروع به قرائت سوره لقمان كردند تا به آيه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» رسيدند و ابى هم سوره ابراهيم را تلاوت كردند تا به آيه شريفه «وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِكُلِّ صَبَّارٍ» رسيدند.
رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله فرمودند: مقصود از ايام اللَّه نعمتها و ابتلاآت خداوند مىباشند، بعد از آن متوجه اصحاب شدند و فرمودند: من گاهى بخاطر اينكه از موعظه خسته نشويد شما را موعظه نمىكنم، ولى خداوند بمن وحى فرستاده كه بعد از اين آيه «وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً» را تلاوت كردند و بعد به اصحاب گفتند: اينك بگوئيد نخستين نعمتى كه خداوند به شما عطا كرد چه بود، در اينجا ياران آن حضرت به فكر فرو رفتند و نعمتهائى را كه خداوند به آنها ارزانى داشته و به آنها احسان نموده و وسائل زندگى براى آنها فراهم كرده و يا زن و فرزند به آنها داده بياد خود آورند و متذكر نعمتها شدند.
در اينجا همه سكوت كردند و كسى سخن نگفت، رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله متوجه على عليه السّلام شدند و گفتند يا ابا الحسن شما بگوئيد نخستين نعمتهاى خدا كدام است اينها سخنان خود را بر زبان جارى كردند و هر چه مىدانستند گفتند.
على عليه السّلام عرض كرد پدر و مادرم فدايت باد من چه بگويم در حالى كه خداوند ما را به وسيله شما هدايت كرد، فرمودند با همه اينها نظر خود را بگوئيد و درباره اولين نعمت خداوند كه به شما ارزانى داشت چيزى اظهار كنيد.
على عليه السّلام گفتند نخستين نعمتى كه خداوند به ما ارزانى داشت خلقت ما بود كه ما را از عدم آفريد و به ما هستى بخشيد، فرمود: راست گفتيد، نعمت دوم كدام است، گفت: خداوند به من نيكى كرد كه در هنگام خلقت مرا زنده قرار داد و از مردگان بحساب نياورد، فرمودند: راست گفتى سومى كدام است.
على فرمود: هنگام خلقت ما را به بهترين صورت خلق كرد و معتدلترين تركيب را براى ما مقرر ساخت از اين جهت او را سپاس مىگوئيم، فرمود: راست گفتيد چهارمى كدام است، گفت: ما را متفكر و عالم آفريد و ما را ابله و فراموش كار خلق كرد.
رسول خدا فرمود: درست گفتى پنجمى كدام است على گفت: براى من مشاعرى خلق كرد كه واقعيتها را درك مىكنم و براى من چراغ روشنى گذاشته كه بوسيله او از تاريكيها بيرون مىكردم و راهها را تميز مىدهم.
فرمود: راست گفتيد ششمى كدام است گفت: مرا به دين خود هدايت كرد و گمراهم نساخت رسول خدا گفت راست گفتيد هفتمى كدام است، على گفت: مرا در زندگى در راهى گذاشته كه هرگز قطع نمىشود، فرمود: راست گفتيد: هشتمى چيست گفت: مرا مالك قرار داد مملوكم نساخت گفت اين را درست گفتى.
بار ديگر فرمود: نهمى كدام است گفت: آسمان و زمين و آنچه در آنها قرار دارد از مخلوقات مسخر من كرد، فرمود: اين هم صحيح است، دهمى كدام است، گفت اينكه ما را مرد و قائم بر زنان خلق كرد و ما را زن نيافريد، رسول خدا فرمود:
بعد از اين كدام است، گفت يا نبى اللَّه نعمتهاى خداوند بسيار زياد هستند و همه خوب مىباشند و نمىتوان همه آنها را بشمارش درآورد.
در اين هنگام رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله تبسم فرمودند و گفتند اين علوم و معرفت بر تو گوارا باد اى ابو الحسن تو وارث علم من هستى و اختلافات را بعد از من براى امت من بيان مىكنى، هر كسى از تو متابعت كند و راهت را ادامه دهد هدايت مىشود و هر كس از تو دورى كند و تو را دشمن بدارد روز قيامت بهرهاى نخواهد داشت.
منبع: مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، ايمان و كفر ( ترجمه كتاب الإيمان و الكفر بحار الأنوار جلد 64 / ترجمه عطاردى) - تهران، چاپ: اول، 1378 ش.ج1 ؛ ص560