1- از امام رضا عليه السّلام سؤال شد در مورد فرمايش خداى عزّ و جلّ: خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ يعنى زينت خود را برداريد و خويشتن را بيارائيد نزد هر مسجدى يعنى هنگام هر نمازى، آن حضرت فرمود: از جمله آن زينتها، شانه زدن بر موى براى هر نمازى است.
2- امام صادق عليه السّلام فرمود: شانه زدن موى سر مرض وبا را از بين ميبرد و شانه زدن بريش دندانها را محكم ميكند.
3- موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: هر گاه ريش و موهاى سرت را شانه زدى شانه را بر سينهات بكش كه آن اندوه و سستى و ضعف را از ميان ميبرد.
4- امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس ريش خود را هفتاد بار شانه كند و يك بار يك بار آن را بشمرد تا بهفتاد رسد شيطان چهل روز باو نزديك نشود.
و شانههاى عاج و همچنين سرمهدانها و روغندانها كه از عاج فيل تهيّه و ساخته شده اشكالى بر آنها نيست.
5- موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: با شانۀ عاج شانه بزنيد كه آن وبا را دفع ميكند.
6- امام صادق عليه السّلام فرمود: شانه زدن وبا را از آدمى دور ميسازد و منظور از وبا تب است. در روايت احمد بن ابى عبد اللّٰه برقى آمده كه «ونا» را دفع ميكند و مراد از آن ضعف و سستى مو است، خداوند عزّ و جلّ ميفرمايد: وَ لٰا تَنِيٰا فِي ذِكْرِي يعنى: و شما دو تن در ذكر من سستى مكنيد يا ضعيف مباشيد.
7- موسى بن جعفر عليهما السّلام فرمود: سه چيز است كه هر كس آن را بداند هرگز ترك آن نخواهد كرد: كم كردن و كوتاه نمودن موى سر و بدن، و بالا زدن جامه كه روى زمين كشيده نشود، و نكاح با كنيزان.
8- امام صادق عليه السّلام به يكى از اصحاب خود فرمود: موى خود را از ته بتراش تا چركين نشود و شپش و غيره در آن نيفتد و چركهائى كه لازمۀ مو گذاشتن است زائل شود و گردنت سطبر و فربه گردد و چشمت روشن شود و بدنت راحت يابد.
9- رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود: هر كس موى سر بگذارد بايد آن را نيكو تربيت و آرايش كند (با شانه كردن و نظيف داشتن) يا اينكه آن را كوتاه كند.
10- و نيز آن حضرت فرمود: موى نيكو از پوششهائى است كه خداوند تعالى بر آدميان پوشانيده و هديه فرموده پس آن را عزيز و گرامى بداريد.
11- امام صادق عليه السّلام فرمود: هر كس موى سر بگذارد و فرق سر باز نكند يا از ميان سر بدو نيم نكند خداوند در روز قيامت فرق سر او را با ارّهاى آتشين باز ميكند.
مترجم گويد: «دور نيست كه براى مسح سر باشد چون بايد بر بشره و پوست سر يا بن مو مسح واقع شود».
ترجمه من لا يحضره الفقيه ، ج1، ص: 176