از وقتی فهمیده بود بچههای مؤسسه در یکی از میدانهای شهر، جشن جامع نیمهی شعبان دارند، خودش را مقید کرده بود و میآمد یزد. عدهای از بچههای خودی کار ما را زیر سؤال برده بودند. بعدها فهمیدم حسابی دفاع کرده و از حضور بچههای مذهبی و انقلابی در فضای شهری و عمومی استقبال کرده بود. در غرفهی پرسش و پاسخ و نقشه ظهور مستقر بود و دست کم 3 ساعت پشت سرهم صحبت میکرد.
در یکی از سالهای برگزاری جشن نیمه شعبان، جزوهای درباره فرقه های انحرافی و ضاله منتشر کردیم و نام نویسنده را ننوشتیم. از بالا مرا خواستند و پرسش هایی پرسیدند. اصل حرف این بود:« جزوه کار چه کسی است؟ جزوه بی نقص است. در این موضوعات با ما هماهنگ باشید». گفتم: «چشم». در دلم میگفتم:« مگر کار حسین با نقص میشود؟»
( محسن مؤمنی، مردی که تعطیلی نداشت، قم انتشارات شهید کاظمی، 1400.)