در سفر اوّل
فرشته بر حضرت ابراهيم نازل شد و به او گفت: در اين دنيا تو پسرى پيدا خواهى كرد به نام اسحاق. حضرت
ابراهيم گفت: اى كاش اسماعيل زنده بود و تو را خدمت مى نمود. خداوند متعال به ابراهيم فرمود: «اين به جاى
خودش هست وآرزويت در مورد اسماعيل جامه عمل پوشيد. و من او را مبارك مى كنم و جاى او را مكان امن
قرار مى دهم و او را بزرگ مى گردانم» منظور از اين سخن، ظهور حضرت محمّد- صلّى اللَّه عليه و آله- است.
و همچنين نوشته شده: «اما پسر كنيز (يعنى اسماعيل) او را جدا و جدا مبارك گرداندم و از او دوازده نفر بزرگوار
متولد مى شوند. و هر يك از آنها را امّتى بزرگ مى كنم».
در تورات آمده است: «فرشته بر حضرت هاجر- مادر اسماعيل- فرود آمد در حالى كه او بر ساره غضبناك بود و مى
گرييد، به هاجر گفت: برگرد و به بانويت خدمت كن و بدان كه پسرى به دنيا مىآورى كه در بين ملتها مقامش بزرگ
باشد و دستش بالاى دستها باشد». و اين شخص كسى جز پيامبر اسلام نبود .
و همچنين در تورات فرمود: «هنگامى كه ابراهيم هاجر و اسماعيل را خارج كرد تا به بيابان مكّه ببرد، در بين راه،
آب آشاميدنى آنها تمام گرديد و تشنه شدند، فرشته بر آنها نازل شد و به هاجر گفت: بچّه را سست نگير، دستهايت
را محكم كن؛ چون مى خواهم او براى كار بزرگى زنده باشد».
توضيح: اگر بگويند در اينجا بشارت به سلطنت داده نه نبوّت. جوابش اين است كه سلطنت دو نوع است؛ سلطنت
كفر و سلطنت هدايت و ايمان. و ممكن نيست خدا ابراهيم و هاجر را به سلطنت كفر بشارت دهد.
در تورات آمده است: «اولى از كوه سينا ظهور مىكند و دومى از ساعير و سومى از كوه فاران».
سينا كوهى است كه حضرت موسى در آنجا با خدا سخن گفت. و ساعيركوهى است در شام كه حضرت عيسى
در آنجا بود. و كوه فاران همان مكّه است.
در تورات آمده است «حضرت اسماعيل در صحراى فاران، ساكن گرديد و در آنجا رشد نمود و تيراندازى ياد گرفت.
پس خداوند متعال، فاران را در رديف طور سينا و ساعير- كه انبيائش را از آنها مبعوث كرده- آورده است. و مكّه
همان فاران است. دين خود را در آنجا ظاهر كرده و اين مواعد را با حضرت محمّد- صلّى اللَّه عليه و آله- كامل كرده
است. دين خود را با حج و صداى تلبيه حجّاج در بالاى تپهها و دل صحراها به ظهور رسانده است».
باز هم در تأويل فاران، آنچه كه در كتاب حيقوق پيامبر است ما را كمك مى كند، كه مى گويد سيّدى از كوه فاران
مى آيد و به آسمان ارزش مى دهد. و زمين را پر از نور مى كند. مرگ در دستهاى اوست و پرنده جاى پاى او را نوك
مى زند.
در كتاب حزقيل پيامبر آمده است كه: «من با ملائكه، بنى قيدار را كمك مى كنم.- قيدار جدّ عرب و پسر اسماعيل است-
و دين را زير قدمهاى آنها قرار مى دهم. پس شما را به خود در مى آورند و به غيرت و غضب، تحريك مى كنند. و شما
هم به آنها نگاه نمى كنيد. و من به كارهاى آنها در مورد شما راضيم».
حضرت محمّد- صلّى اللَّه عليه و آله- نيز، بنى قيدار را به جنگ آنها فرستاد. و خداوند آنها را در بدر، خندق و خيبر، با
ملائكه كمك كرد.
جلوه هاى اعجاز معصومين عليهم السلام، ص: 55
وبلاگ خوب و مطالب مفیدی دارید!