فلسفه عاشورا
پس اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که دائما حسین حسین میکنید و به سر خودتان میزنی، چه میخواهید بگویید؟ باید بگوییم: ما میخواهیم حرف آقایمان را بگوییم، ما هرسال میخواهیم تجدید حیات کنیم (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا استَجيبوا لِلَّهِ وَلِلرَّسولِ إِذا دَعاكُم لِما يُحييكُم ۖ …؛ الأنفال/ ۲۴).
باید بگوییم عاشورا روز تجدید حیات ماست. در این روز میخواهیم در کوثر حسینی شستشو کنیم، تجدید حیات کنیم، روح خودمان را شستشو بدهیم، خومان را زنده کنیم، از نو مبادی و مبانی اسلام را بیاموزیم، روح اسلام را از نو به خودمان تزریق کنیم.
ما نمیخواهیم حس امر به معروف و نهی از منکر، احساس شهادت، احساس جهاد، احساس فداکاری در راه حق در ما بمیرد.
این فلسفه عاشوراست، نه گناه کردن و بعد به نام حسین بن علی بخشیده شدن! گناه کنیم، بعد در مجلسی شرکت کنیم و بگوییم خوب دیگر گناهانمان بخشیده شد.. گناه آن وقت بخشیده میشود که روح ما پیوندی با روح حسین بن علی بخورد؛ اگر پیوند بخورد گناهان ما قطعا بخشیده میشود ولی علامت بخشیده شدنش این است که دو مرتبه دیگر به دنبال ۀن گناه نمیرویم اما اینکه از مجلس حسین بن علی بیرون برویم و دو مرتبه دنبال آن گناه برویم، نشانه این است که روح ما با روح حسین بن علی پیوند نخورده است.
منبع: مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، تهران: صدرا، 1363، ص 175