صفوان جمال گويد:
“ميان امام صادق عليه السّلام و عبد اللَّه بن حسن سخنى در گرفت تا بجنجال كشيد و مردم گرد آمدند
و شب بود كه با اين وضع از يك ديگر جدا شدند.
بامداد پى كارى بيرون شدم، امام صادق عليه السلام را در خانه عبد اللَّه بن حسن ديدم كه ميفرمايد:
اى كنيز بابى محمد (عبد اللَّه بن حسن) بگو بيايد، او بيرون آمد و گفت: يا ابا عبد اللَّه چرا پگاه اينجا آمدى؟
فرمود: من ديشب آيهئى از كتاب خداى عز و جل را تلاوت كردم كه پريشانم ساخت.
گفت كدام آيه؟ فرمود: قول خداى- جل و عز ذكره «و كسانى كه آنچه را خدا بپيوستن آن فرمان داده،
پيوسته دارند از پروردگار خود بيم كنند و از سختى حساب بترسند، 21 سوره 13، عرضكرد راست گفتى،
گويا من اين آيه را هرگز در كتاب خداى عز و جل نخوانده بودم، سپس دست بگردن شدند و گريستند.”
شرح
“عبد اللَّه بن حسن همان شخصى است كه … و از آن حضرت تقاضا ميكرد كه با فرزند شومش، محمد بن عبد اللَّه
بيعت كند، و شايد اين گفتگو هم در همان باره بوده باشد و پيداست كه امام عليه السّلام كارى نميكرد كه محتاج بياد آورى
آيه قرآن باشد، بلكه همه آيات قرآن در نظرش مجسم است، و تذكر آيه شريفه براى مصلحت و تنبه عبد اللَّه بوده و پريشانى
آن حضرت هم بخاطر او بوده است، پس اين حديث دلالت دارد بر صله رحم و نبريدن از خويشاوند اگر چه خويشاوند باين حد
از فسق و گمراهى باشد.”
أصول الكافي / ترجمه مصطفوى، ج3، ص: 227