- زفاک
- سرباز سید علی بودن افتخار من است
- مطهره اوستاد
- شهریور 1401 (3)
- خرداد 1401 (3)
- اردیبهشت 1401 (4)
- اسفند 1400 (1)
- بهمن 1400 (1)
- دی 1400 (1)
- آبان 1400 (6)
- مهر 1400 (6)
- شهریور 1400 (3)
- فروردین 1400 (1)
- بهمن 1399 (2)
- دی 1399 (1)
- بیشتر...
شن | یک | دو | سه | چهار | پنج | جم |
---|---|---|---|---|---|---|
<< < | > >> | |||||
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 |
- امروز: 732
- دیروز: 876
- 7 روز قبل: 1425
- 1 ماه قبل: 7839
- کل بازدیدها: 209231
- همه
- بدون موضوع
- رهبری
- گزارش فعالیتهای مدرسه
- مناجات
- روایات اهل بیت(ع)
- روزه
- ماه مبارک رمضان
- دوستی و دشمنی
- یاری دیگران
- استغفار و آثار آن
- صبر
- امر به معروف ونهی از منکر
- نماز
- تواضع
- صله رحم
- قناعت
- نیکی به پدر و مادر
- انصاف و عدل
- اصلاح فی ما بین
- رازداری
- سخاوت
- حق زن و شوهر
- کار با دست
- انتظار ظهور
- آخرالزمان
- حکایات
- تبریک ها
- تسلیت ها
- حرفهای خودمانی
- قرآن کریم
- ازدواج
- شهدا
- مسائل اجتماعی
- دین و طب
- احادیث پزشکی
- عجایب خلقت
- عفاف و پاکدامنی
- کلامی از بزرگان
- مسائل سیاسی
- پیامبر(ص)
- ائمه علیه السلام
- وهابیت
- اخلاقی
- امام حسن (ع)
- سبک زندگی
- دلنوشته
- راهکارها
- آیین همسر داری
- سبک زندگی اسلامی
- دفاع مقدس
- احکام
- کتاب و کتابخوانی
- داستانی
- فعالیت های پژوهشی مرکز
- مناسبتها
- پزشکی،میوه درمانی
- چشمزخم و درمان آن
- احادیث، بهترین روز ناخن گرفتن
- چکیده پایان نامه
- اخلاقی
- قرآنی
- امام حسین (علیه السلام)
به گزارش خادم الحسین(ع)؛ پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) سرِ مطهّر حضرت را به کوفه و شام بردند در هر دو شهر، افراد متعدد، آیاتی را از رأس مطهّر شنیده و روایت کرده اند و آن روایات برخی مربوط به کوفه و برخی مربوط به شام می باشد که به هر دو مورد اشاره خواهد شد.
الف) روایات مربوط به کوفه:
بعضی از اهل کوفه، آیاتی را از سر بریده امام(علیه السلام) شنیده و نقل کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود:
۱٫ «زید بن ارقم» می گوید: در غرفه خود نشسته بودم. دیدم سر بریده امام حسین(علیه السلام) را به سر نیزه زده و می برند؛ هنگامی که محاذی منزل من رسید، شنیدم که این آیه را می خواند: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَبا»؛[۱] آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟!» از تعجب موهای بدنم راست شد! صدا زدم: «رَأسُکَ وَ اللهِ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أعْجَبُ وَ أعْجَبُ؛ به خدا سوگند! سر بریده تو ای فرزند رسول خدا، عجیب تر و عجیب تر است.»[۲]
۲٫ ابو مِخنف از شعبی روایت کرده که دیدم: سر بریده امام حسین(علیه السلام) را در کوفه بر نخل خرما آویزان کرده اند، سر بریده تنحنح کرد و از اول سوره کهف قرائت نمود، تا آیه «إِنَّهُمْ فِتْیَهٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدى»؛[۳] آن ها (اصحاب کهف) جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم؛ ولی مشاهده این معجزه از سر بریده (بر مأموران حامی یزید) جز ضلالت و گمراهی چیزی نیفزود؛ زیرا به دنبال آن، سر مطهّر را بر درختی آویزان کردند و این آیه از آن شنیده شد: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»؛[۴] آن ها که ستم کردند، به زودی می دانند که بازگشتشان به کجاست.[۵]
۳٫ روایت شده ابن زیاد، پس از آن که سر مطهر امام حسین(علیه السلام) را تحویل گرفت، آن را به «خولی بن یزید اصبحی» داد و گفت: این را ببر نگهدار و هر وقت خواستم، بیاور.
خولی دو زن داشت، اول نزد یکی از آن ها رفت. هنگامی که زن فهمید سر حسین(علیه السلام) را آورده، وی را از منزل بیرون کرد. نزد زن دیگرش رفت و به او گفت: این سر یک خارجی است که بر ابن زیاد خروج کرده و از گفتن اسمش خودداری کرد؛ آن سر را روی خاک، زیر «اِجّانه» (ظرفی که با آن لباس می شویند، مثل طشت) گذاشت.
پاسی از شب گذشت، زن بیرون آمد. دید که نوری قوی از آن سر به سوی آسمان بالا می رود ! نزدیک آمد. صدای قرائت قرآن از آن سر بریده می شنید تا طلوع فجر و آخرین آیه ای که شنید، این بود: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ»؛… در آن شب، قضایایی رخ داد که در نهایت آن زن به دست شوهرش شهید شد.[۶]
ب) روایات مربوط به شام:
در شام نیز افراد متعددی آیاتی از قرآن را از سر بریده حضرت سیدالشهدا (علیه السلام) شنیده و نقل کرده اند که به برخی از آنها اشاره می گردد:
۱٫ از «حرث بن وُکَیدَۀ» نقل شده که می گوید: من در میان مأموران حمل رأس حسین(علیه السلام) بودم، شنیدم که از اول آیه ۹ سوره کهف تا پایان آیه ۱۳ همان سوره را قرائت کرد؛ و نیز شنیدم که آیه ۲۲۷ سوره شعراء «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» را خواند؛ من در نفس خودم تعجب کرده و مشکوک شدم. در همان حال صدای امام حسین(علیه السلام) را شنیدم که فرمود: «یَا ابْنَ وُکَیْدَهَ أ مَا عَلِمْتَ إنَّا مَعْشَرَ الْأئِمَهِ أحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّنَا»؛ ای فرزند وُکیده! آیا نمی دانی که ما امامان نزد خدا زنده ایم؟.
پیش خود تصمیم گرفتم که سر را از مأموران سرقت کنم. صدا زد: ای فرزند وُکیده! نمی توانی این کار را بکنی! گناه ریختن خون من به وسیله آن ها از گرداندن سرم بزرگ تر است! آن ها را به حال خود واگذار!.
سپس این آیه را خواند: «الَّذینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ * إِذِ الْأَغْلالُ فی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ»؛ [۷] به زودی (نتیجه کار خود را) می دانند، در آن هنگام که غل و زنجیرها بر گردن آنان قرار گرفته و آنها را می کشند. [۸]
۲٫ از «سلمه بن کهیل» نقل شده که: سر بریده امام حسین(علیه السلام) را بالای نیزه دیدم که می خواند: «فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم»؛ [۹] خداوند شرّ آن ها را از تو دفع می کند و او شنونده و دانا است.[۱۰]
۳٫ «منهال بن عمر» می گوید: سر بریده امام حسین(علیه السلام) را در دمشق دیدم و مردی در کنار آن سر قرائت می کرد: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»؛ [۱۱] در همان لحظه دیدم سرِ مطهر با زبان فصیح گفت: «أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ الْکَهْفِ قَتْلِی وَ حَمْلِی»؛ [۱۲] کشتن من و گرداندن سرِ من در شهرها از داستان اصحاب کهف نیز تعجب آورتر است.
آیه های نقش بسته بر درهم
نقل کرده اند؛ حضرت امّ کلثوم، هزار درهم به نگهبان سر داد و گفت: سر امام حسین(علیه السلام) را جلوتر از ما قرار دهید تا مردم به تماشای آن مشغول شوند و به ما نگاه نکنند. او قبول کرد و سر را جلوتر برد؛ فردای آن روز درهم ها را نگاه کرد، دید که خدا آن ها را به سنگ سیاه تبدیل نموده و در یک طرف آنها نوشته شده: «وَ لا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غافِلًا عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُون»؛[۱۳] گمان مبر که خدا از آن چه ظالمان انجام می دهند، غافل است! و در طرف دیگر نوشته شده است: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ».[۱۴]
شبیه این جریان، جریان دینارهای آن «راهب» است که در یکی از منازل نزدیک شام، لشکر عمر بن سعد، شب در نزدیکی «دَیْر» او منزل کردند؛ او نور ملکوتی سرِ مطهّر را مشاهده کرد، ده هزار دینار داشت، به عمر بن سعد داد سرِ بریده امام(علیه السلام) را یک شب امانت گرفت، پس از شستن و معطر کردن سر، با آن حرف زد و مسلمان شد و هنگام تحویل دادن سر مطهّر، سفارش کرد که به سرِ امام بی حرمتی نکنند، مأموران در ظاهر قبول کردند؛ ولی در عمل رعایت نکردند. وقتی نزدیک دمشق رسیدند، دینارها را که در دو کیسه چرمی بود و موقع تحویل گرفتن با دقت نگاه کرده و شمرده بودند و عمر بن سعد سر کیسه ها را مُهر کرده بود، ملاحظه کردند که مهر سالم و نشکسته است؛ ولی دینارها همه سفال شده و در دو طرف آن ها همان دو آیه فوق نوشته شده است؛ عمر بن سعد در آن لحظه گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ خَسِرْتُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَه»؛[۱۵] ما از خداییم و به سوی خدا می رویم، در دنیا و آخرت زیانکار شدم.
منبع: خادم الحسین(ع)
حق همنشين اين است كه با او نرم و ملايم باشى، در گفتگو انصافش دهى، يكباره ديده از او
بر نگيرى، در سخن مرادت تفهيم او باشد، اگر تو بر او وارد شوى اختيار حركت با توست، و اگر
او وارد شود اختيار با اوست، و روا نيست بدون اجازه او برخيزى، و لا قوة الا باللَّه.
تحف العقول / ترجمه جنتى، متن، ص: 421
و يستعمل فيه اكل اللحوم بالتوابل.
و گوشت را با ادويهجات و حبوبات مصرف كنند.
ادويهجات كه عبارت از سائيده ساق و دانه گياههاى خوشبو و مفيد است بهترين وسيله طبيعى براى ضد عفونى كردن معده و رودهها است.
معمولا دواجاتى را كه در طبخ غذا بكار ميبرند و يا با آن ميل ميكنند عبارت است از نمك- فلفل- زردچوبه- دارچين- ميخك- گلپر- هل- ريشه جوز- زعفران- كنجد- خشخاش- تمرهندى- رازيانه- زنجبيل- زيره- سياهدانه و غيره.
تمام داروهاى فوق علاوه بر خواص غذائى داراى اثر ضد عفونى نيز هستند و از اين جهت خوردن آنها با گوشت كه بيش از هر چيز توليد عفونت ميكند بسيار مفيد است.
حبوبات علاوه بر آنكه سرشار از مواد سفيدهاى هستند داراى باكتريهائى نيز مىباشند كه بكمك آنها ازت كاملا جذب مىشود، از مضار گوشت آنست كه از جذب ازت جلوگيرى مىكند و اين بعلت آنست كه از ساير غذاها بيشتر حرارت مىخواهد و ايجاد حرارت مىكند اما گوشتى كه با حبوبات پخته مىشود اين خسارت را ببار نمىآورد.
توابل كه با گوشت و غذا مصرف مىشود شامل انواع چاشنىها نيز ميباشد سركه غوره و آلوچه- گوجه فرنگى- گوجه ايرانى- سماق- رب انار و آب انار و ليمو و مانند آنها.
طب الرضا عليه السلام / ترجمه امير صادقى، ص: 162
حق امام جماعت اين است كه بدانى سفارت (و وساطت) بين تو و خدا، و نمايندگى ترا در ورود به درگاه پروردگار بعهده گرفته، او از جانب تو سخن گويد نه تو از ناحيه او، او براى تو دعا كند نه تو براى او، او در باره تو طلب كند نه تو در باره او، مهم ايستادن در پيشگاه خدا و درخواست و دعا را از تو كفايت كرده، اگر در هر يك از اين مراحل كوتاهى شود او مقصر است نه تو، اگر گنهكار باشد (و بر خلاف وظيفه رفتار كند) تو شريك او نيستى، با اينكه (در مقابل اين خدمت) احسانى به او نكردهاى (و طلبى از او ندارى) پس او جانش را سپر جان تو و نمازش را سپر نمازت ساخته بايد اين (محبتش) را قدردانى كنى، و لا قوة الا باللَّه.
تحف العقول / ترجمه جنتى، متن، ص: 419