بعثت نه این سرور، سرور ولایت است
مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است
خورشید چون ز شرق حرا پرتو افکند
احمد نه این فروغ، فروغ رسالت است
یا صــــــــــــاحـــب الزمــــــــــــان (عج) ادرکـــــــــــــــــنـی
کاربران آنلاین
آرشیوها
آمار
مطالب با رتبه بالا کاربران تصادفی تازه چه خبر؟ رتبه موضوعات
جستجو
بعثت نه این سرور، سرور ولایت است مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است خورشید چون ز شرق حرا پرتو افکند
احمد نه این فروغ، فروغ رسالت است
2 نظر »
عید بزرگیه و باید به همه مسلمین تبریک گفت اما…
آری باید تبریک گفت اما، آنقدر دلم خون است که انگار دیگر عید ندارم. این همه مسلمان به دست مسلمان دارن قتل عام میشن و …. آیا واقعا اینه اسلام…..؟ آیا اینکه میگن مسلمانان باهم برادرن یعنی این…؟ نظر شما چیه؟
وصلِ یار
نبض هستی لرزه بر رگهای کوهِ نور زد
باغبان انبیاء گل نغمهای مسرور زد
چشمِ کوههای دگر پیش حرا تاریک بود
چشم خورشیدی او علت بر این مشهور زد
بسکه شیرین بود وصلِ یار در غارِ حرا
صد ملک با بالهای سر درش را تور زد
هم نبوت را به دست آورد و هم ختم الرسل
فکر را از نو بنا کرد و دم از معمور زد
با چنین والا مقامی چشمها را خیره کرد
تیرها بر دیدگانِ دشمنانِ کور زد
دیگر از حرف یتیمی و شبانی نیست حرف
سیلی سنگین بعثت بر رخِ مغرور زد
دست شیطان را ببست و شاهکاری را گشود
گفت اسلام و همه ابلیسیان را دور کرد
خریدش که تمام شد برای پرداخت رفت پشت صندوق. صندوق دار یک خانم بی حجاب و اصالتا عرب بود. نگاهی از روی تمسخـــر بهش انداخت و گفت: ما اینجا تو فرانسه خودمون هزار تا مشکل و بحران داریم. این نقابی که تو روی صورتت داری یکی از همین مشکلاته. ما اینجا اومدیم برای زندگی و کار. اگه می خوای دینت رو نمایش بدی یا روبنده به صورتت بزنی برو به کشور خودت و هر جور می خوای زندگی کن! خانم محجبه روبنده را از چهره برداشت. صندوق دار از دیدن چهره ی اروپایی و چشمان رنگین او جا خورده بود. گفت: ” من فرانسوی هستم . این دین من است، اینجا هم وطنم. شما دینتان را فروختید و ما آن را خریدیم! “
کلاس اول که بودیم خواندیم: آن مرد در باران آمد. اما حالا فهمیدیم تا آن مرد نیاید باران نمی بارد. |