امام صادق (ع) از پدرش نقل مى كند كه پيامبر خدا (ص) فرمود:
«بيدارى روا نيست مگر در سه چيز: شب زنده دارى براى خواندن قرآن و يا طلب علم و يا براى
عروسى باشد كه به همسر خود هديه شده است.»
الخصال ج1، ص: 175
یا صــــــــــــاحـــب الزمــــــــــــان (عج) ادرکـــــــــــــــــنـی
کاربران آنلاین
آرشیوها
آمار
مطالب با رتبه بالا کاربران تصادفی تازه چه خبر؟ رتبه موضوعات
جستجو موضوعات: "روایات اهل بیت(ع)" یا "روزه" یا "ماه مبارک رمضان" یا "دوستی و دشمنی" یا "یاری دیگران" یا "استغفار و آثار آن" یا "صبر" یا "امر به معروف ونهی از منکر" یا "نماز" یا "تواضع" یا "صله رحم" یا "قناعت" یا "نیکی به پدر و مادر" یا "انصاف و عدل" یا "اصلاح فی ما بین" یا "رازداری" یا "سخاوت" یا "حق زن و شوهر" یا "کار با دست"
«بيدارى روا نيست مگر در سه چيز: شب زنده دارى براى خواندن قرآن و يا طلب علم و يا براى عروسى باشد كه به همسر خود هديه شده است.»
نظر دهید »
محمّد بن قيس حكايت كند: روزى در محضر مبارك امام جعفر صادق عليه السلام نام گروهى از مسلمانان به ميان آمد و من گفتم : سوگند به خدا، من شب ها شام نمى خورم ، مگر آن كه دو يا سه نفر از اين افراد با من باشند؛ و من آن ها را دعوت مى كنم و مى آيند در منزل ما غذا مى خورند. امام صادق عليه السلام به من خطاب كرد و فرمود: فضيلت آن ها بر تو بيشتر از فضيلتى است ، كه تو بر آن ها دارى . اظهار داشتم : فدايت شوم ، چنين چيزى چطور ممكن است ؟! در حالى كه من و خانواده ام خدمتگذار و ميزبان آن ها هستيم ؛ و من از مال خودم به آن ها غذا مى دهم ؛ و پذيرائى و انفاق مى نمايم !! حضرت صادق عليه السلام فرمود: چون هنگامى كه آن ها بر تو وارد مى شوند، از جانب خداوند همراه با رزق و روزى فراوان ميهمان تو مى گردند و زمانى كه خواستند بيرون بروند، براى تو رحمت و آمرزش به جا خواهند گذاشت . منبع: سایت شهید آوینی
ارسال شده در 20 مرداد 1394 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول فاطمه الزهرا(س) اردکان در روایات اهل بیت(ع), کلامی از بزرگان
ابو جعفر طبرى به نقل از داود رقّى حكايت كند: روزى وارد شهر مدينه شدم و منزل امام جعفر صادق عليه السلام رفتم به حضرتش سلام كرده و با حالت گريه نشستم ، حضرت فرمود: چرا گريان هستى ؟ عرض كردم : اى پسر رسول خدا! عدّه اى به ما زخم زبان مى زنند و مى گويند: شما شيعه ها هيچ برترى بر ما نداريد و با ديگران يكسان مى باشيد. حضرت فرمود: آن ها از رحمت خدا محروم هستند و دروغ گو مى باشند. سپس امام عليه السلام از جاى خود برخاست و پاى مبارك خود را بر زمين سائيد و اظهار نمود: به قدرت و اذن خداوند تبارك و تعالى ايجاد شو، پس ناگهان يك كشتى قرمز رنگ نمايان گرديد؛ و در وسط آن درّى سفيد رنگ و بر بالاى كشتى پرچمى سبز وجود داشت كه روى آن نوشته بود: ((لا إ له إ لاّ اللّه ، محمّد رسول اللّه ، علىّ ولىّ اللّه ، يقتل القائم الا عداء، و يبعث المؤ منون ، ينصره اللّه )) يعنى ؛ نيست خدائى جز خداى يكتا، محمّد رسول خدا، علىّ ولى خداست ، قائم آل محمّد عليهم السلام دشمنان را هلاك و نابود مى گرداند و خداوند او را به وسيله ملائكه يارى مى نمايد. در همين بين متوجه شدم كه چهار صندلى درون كشتى وجود دارد، كه از انواع جواهرات ساخته شده بود، پس امام صادق عليه السلام روى يكى از صندلى ها نشست و دو فرزندش حضرت موسى كاظم و اسماعيل را كنار خود نشانيد؛ و به من فرمود: تو هم بنشين . چون همگى روى صندلى ها نشستيم ؛ به كشتى خطاب كرد و فرمود: به امر خداوند متعال حركت كن . پس كشتى در ميان آب دريائى كه از شير سفيدتر و از عسل شيرين تر بود، حركت كرد تا رسيديم به سلسله كوه هائى كه از دُرّ و ياقوت بود؛ و سپس به جزيره اى برخورديم كه وسط آن چندين قبّه و گنبد سفيد وجود داشت و ملائكه الهى در آن جا تجمّع كرده بودند. هنگامى كه نزديك آن ها رسيديم با صداى بلند گفتند: ياابن رسول الّله ! خوش آمدى . بعد از آن ، حضرت فرمود: اين گنبدها و قبّه ها مربوط به آل محمّد، از ذريّه حضرت رسول صلوات الّله عليهم است ، كه هر زمان يكى از آن ها رحلت نمايد، وارد يكى از اين ساختمان ها خواهد شد تا مدّت زمانى را كه خداوند متعال تعيين و در قرآن بيان نموده است : ثمّرددنالكم الكرّة عليهم واءمددناكم با موال وبنين وجعلناكم اءكثرنفيرا(4) يعنى ؛ شما اهل بيت رسالت را مرتبه اى ديگر به عالم دنيا باز مى گردانيم … . و بعد از آن ، دست مبارك خود را درون آب دريا كرد و مقدارى درّ و ياقوت بيرون آورد و به من فرمود: اى داود! چنانچه طالب دنيا هستى اين جواهرات را بگير. عرضه داشتم : ياابن رسول الله ! من به دنيا رغبت و علاقه اى ندارم ، پس آن ها را به دريا ريخت و سپس مقدارى از شن هاى كف دريا را بيرون آورد كه از مُشك و عَنبر خوشبوتر بود؛ و چون همگى ، آن را استشمام كرديم به دريا ريخت ؛ و بعد از آن فرمود: برخيزيد تا به اميرالمؤ منين علىّ بن ابى طالب ، ابو محمّد حسن بن على ، ابو عبدالله حسين بن علىّ، ابو محمّد علىّ بن الحسين و ابو جعفر محمّد ابن علىّ سلام كنيم . پس به امر حضرت برخاستيم و حركت كرديم تا به گنبدى در ميان گنبدها رسيديم و حضرت پرده اى را كه آويزان بود بلند نمود پس اميرالمؤ منين امام علىّ عليه السلام را مشاهده كرديم كه در آنجا نشسته بود، بر حضرتش سلام كرديم . سپس وارد قبّه اى ديگر شديم و امام حسن مجتبى عليه السلام را ديديم و سلام كرديم ، تا پنج گنبد و قبّه رفتيم و در هر يك امامى حضور داشت تا آخر، كه امام محمّد باقر عليه السلام بود و بر يكايك ايشان سلام كرديم . بعد از آن ، حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه عليهم فرمود: به سمت راست جزيره نگاه كنيد، همين كه نظر كرديم چند قبّه ديگر را ديديم كه بدون پرده بود، پس عرضه داشتم : ياابن رسول الله ! چطور اين قبّه ها بدون پرده است ؟! در پاسخ اظهار نمود: اين ها براى من و ديگر امامان بعد از من خواهد بود؛ و سپس فرمود: به ميان جزيره توجّه نمائيد؛ و چون دقّت كرديم گنبدى رفيع و بلندتر از ديگر قبّه ها را ديديم كه وسط آن تختى قرار داشت . بعد از آن امام جعفر صادق عليه السلام فرمود: اين قبّه مخصوص قائم آل محمّد عليهم السلام است ؛ و سپس فرمود: آماده باشيد تا بازگرديم ، و كشتى را مخاطب قرار داد و فرمود: به قدرت و امر خداوند متعال حركت كن ، پس ناگهان بعد از لحظاتى در همان محلّ قرار گرفتيم .(5)
نوادرالمعجزات طبرى : ص 146، ح 15، مدينة المعاجز: ج 5، ص 302، ح 1633، دلائل الا مامة : ص 294، ح 249.
ارسال شده در 20 مرداد 1394 توسط مرکز تخصصی فقه و اصول فاطمه الزهرا(س) اردکان در روایات اهل بیت(ع), کلامی از بزرگان
يكى از اصحاب نزديك امام جعفر صادق عليه السلام به نام زيد شحّام حكايت كند: روزى به همراه عدّه اى در محضر پربركت آن حضرت بوديم ، يكى از شعراء به نام جعفر بن عفّان وارد شد و حضرت او را نزد خود فرا خواند و كنار خود نشانيد و فرمود: اى جعفر! شنيده ام كه درباره جدّم ، حسين عليه السلام شعر گفته اى ؟ جعفر شاعر پاسخ داد: بلى ، فدايت گردم . حضرت فرمود: چند بيتى از آن اشعار را برايم بخوان . همين كه جعفر مشغول خواندن اشعار در رثاى امام حسين عليه السلام شد، امام صادق عليه السلام به قدرى گريست كه تمام محاسن شريفش خيس گرديد؛ و تمام اهل منزل نيز گريه اى بسيار كردند. سپس حضرت فرمود: به خدا قسم ، ملائكه مقرّب الهى در اين مجلس حضور دارند و همانند ما مرثيّه جدّم حسين عليه السلام را مى شنوند؛ و بر مصيبت آن بزگوار مى گريند. آن گاه خطاب به جعفر بن عفّان نمود و اظهار داشت : خداوند تو را به جهت آن كه بر مصائب حسين سلام اللّه عليه ، مرثيّه سرائى مى كنى اهل بهشت قرار داد و گناهان تو را نيز مورد مغفرت و آمرزش خود قرار داد. بعد از آن ، امام عليه السلام فرمود: آيا مايل هستى بيش از اين درباره فضيلت مرثيّه خوانى و گريه براى جدّم ، حسين عليه السلام ، برايت بگويم ؟ جعفر بن عفّان شاعر گفت : بلى ، اى سرورم . حضرت فرمود: هركس درباره حسين عليه السلام شعرى بگويد و بگريد و ديگران را نيز بگرياند، خداوند او را مى آمرزد و اهل بهشت قرارش مى دهد.(3) « هر كه با گناه كردن چيزى را به دست آورد، به آنچه اميد بسته به سرعت از دست برود و از آنچه گريزان است در چنگ او گرفتار آيد.» امام حسین (ع) تحف العقول / ص: 433 «سلام، هفتاد حسنه دارد، شصت و نه حسنه آن براى سلام كننده است و يك حسنه از آن پاسخ دهنده سلام.» امام حسین(ع) تحف العقول / ص: 433 «از هر چه پوزشخواهى را به دنبال دارد دورى كن؛ زيرا مؤمن نه بد كند و نه پوزش طلبد و منافق هر روز بد كند و به پوزشخواهى پردازد.» امام حسین (ع) تحف العقول / ص: 433 |